سیاست خارجی کشوری: انقلابیون گرایی عملی و محور ایران به آسیا

ساخت وبلاگ

سید ابراهیم ریزی ، رئیس جمهور محافظه کار جدید ایران ، بیش از چهار ماه است که در حال ریاست جمهوری است. درک مسائل ریاست جمهوری وی به دلایل بی شمار ، از جمله اهمیت تاریخی آن ، سیاست خارجی وی به سمت آسیا و آنچه که محور ایران به آسیا تحت وی است ، از نظر ژئوپلیتوری و ژئومونومیک است.

نخبگان محافظه کار ایران لحظه کنونی را پایان مرحله اول انقلاب اسلامی ایران می دانند. ریاست جمهوری کشوری ، برای آنها ، طلوع "مرحله دوم" تاریخی ، یک دوره پس از الی خامنه ای برای یک نسل انقلابی جوان است.

از نظر آموزه ای ، سیاست خارجی کشوری را می توان "انقلابیون گرایی عملی" توصیف کرد. از نظر سیاست ، Raisi-به دنبال نسخه Khamenei-در حال پذیرش "محوری ایرانی به آسیا" است ، هم از نظر ژئوپولیتیک و هم از نظر ژئوئنیک.

از نظر ژئوپولیتیک ، جنبه انقلابی این محوری به معنای حمایت از محور مقاومت در برابر ایالات متحده و اسرائیل و اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه است. عمل گرایی آن شامل ترویج راه حل های منطقه ای برای مشکلات منطقه ای ، تخریب با رقبای سنتی (به عنوان مثال اماراتی ، سعودی ، طالبان) و نزدیکی استراتژیک بیشتر با بازیگران آسیایی مانند چین است.

از نظر ژئوکنومیک ، بعد انقلابی این محوری اقتصاد مقاومت است ، یک سیاست واکنشی برای دور زدن تحریم های ایالات متحده. ابعاد چند جانبه عملگرا ، استراتژی اتصال ایران است ، یک فرایند فعال برای تبدیل شدن به ایران به چهارراه بین ابتکارات ژئوشی اقتصادی (یورو) آسیایی ، مانند کمربند و ابتکار جاده چین و راهرو بین المللی حمل و نقل شمال و جنوب.

پیامدهای سیاست

اگر غرب فقط خود را با مؤلفه انقلابی سیاست خارجی ایران نگران کند ، هزینه ها بسیار زیاد خواهد بود. بنابراین سیاست گذاران اروپایی و ایالات متحده باید با تمرکز بر مشوق های اقتصادی ، تمایلات چند جانبه و عملی سیاست خارجی در حال ظهور کشوری را برای احیای قرارداد هسته ای ، با تمرکز بر مشوق های اقتصادی ، به دست آورند. اتحادیه اروپا باید در صورت لزوم به دنبال استقلال استراتژیک برای مقابله با ایران باشد.

"مرحله دوم" آیت الله علی خمنی

براساس پیشینه ایدئولوژیک و سیاسی سید ابراهیم ریئسی ، مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری و زمان وی به عنوان رئیس جمهور ، به راحتی می توان استدلال کرد که جهان بینی سیاسی وی با رهبر عالی ایران ، آیت الله خمنی ، که اولویت های استراتژیک را برای سیاسی سیاسی ایران تعیین می کند ، هماهنگ است. نخبگانخامنه ای دوره معاصر را یک لحظه انتقالی می داند. او در سطح بین المللی ، او یک نظم جهانی را در حال انتقال از یک جانشین گرایی ایالات متحده به چند قطبی ، که با ظهور قدرت های آسیایی مانند چین و قدرتهای منطقه ای مانند ایران تعریف شده است ، می بیند. سایر نخبگان دیدگاه وی را به اشتراک می گذارند. محمد جواد زاریف ، وزیر امور خارجه سابق (2013-2021) ، این لحظه را "نظم بین المللی پس از غربی" می نامد (زاریف 2016). خامنه ای همچنین جمهوری اسلامی را تحت عنوان یک انتقال نسلی و تاریخی مشاهده می کند. در فوریه 2019 ، در چهلمین سالگرد انقلاب 1979 ، وی چهار دهه از دومی را "مرحله اول انقلاب" توصیف کرد که از نظر وی ، اسلام سیاسی را به عنوان سومین جایگزین در دنیای دو قطبی جهان ارائه دادجنگ سرد. این مرحله اول همه چیز تمام شده است. برای خامنه ای چهار دهه آینده "مرحله دوم" انقلاب را تشکیل می دهد: دوره جدیدی از ساخت "خود ، جامعه و تمدن" (Khamenei 2019).

این اعلامیه سخنرانی خداحافظی تاریخی رشته ای یا روایت برای یک "انقلابی" ایران فراتر از حرفه فردی خودش بود. جای تعجب نبود که به "جوانان انقلابی" خطاب شد. چشم انداز روایت "مرحله دوم" نقشه راه را برای سیاست داخلی و خارجی به نخبگان می دهد. در داخل کشور ، تاکنون منجر به تمرکز بیشتر قدرت توسط جناح های محافظه کارانه (فوق العاده) شده است. این تمرکز به معنای رد صلاحیت شورای سرپرست نامزدهای ریاست جمهوری محافظه کار مانند علی لاریجانی (رئیس سابق پارلمان ، 2008-2020) بود که برای شرکت در آن دفتر نامناسب تلقی می شدند. میانه روها به طور گسترده رد صلاحیت شدند. از این رو ، انتخابات کشوری با این تحکیم قدرت بسیار کمک شد.

روایت «مرحله دوم» نیز چشم اندازی برای نخبگان سیاسی برای جهان پسا خامنه ای فراهم می کند. تاکنون به این سوال که جانشین وی کی خواهد بود پاسخی داده نشده است، اما این تحکیم محافظه کارانه که در دوران ریاست جمهوری رئیسی آشکار شد، فضای سیاسی را که در نهایت این تغییر گارد در آن انجام خواهد شد، روشن می کند. برخی از رسانه ها پیش از این شروع به گمانه زنی کرده اند که رئیسی یکی از نامزدهای - شاید حتی - برای رهبری جدید است.

بنابراین، ریاست‌جمهوری رئیسی را می‌توان طلوع رسمی «مرحله دوم» «انقلاب اسلامی ایران» دانست، گفتمانی که در آن جنبه‌های «اسلامی» و «انقلابی» بیش از وجه ناسیونالیستی «ایرانی» برجسته می‌شوند. پرسنل سیاست است. با نگاهی به کابینه «مرحله دوم» رئیسی، می‌توان ترجیح آشکاری را برای کسانی که در دانشگاه‌های ایران تحصیل کرده‌اند، مشاهده کرد، در حالی که کابینه حسن روحانی، مشهورتر از باراک اوباما، دکترا از دانشگاه‌های آمریکا داشت. غیبت آشکار زنان در کابینه کاملاً مرد رئیسی گویای دوران ریاست جمهوری وی و آغاز «مرحله دوم» است. این یک هسته نابهنگام، فوق محافظه کار، پدرانه را در قلب ریاست جمهوری او آشکار می کند. کابینه رئیسی همچنین دارای تعداد قابل توجهی از وزرا و مقامات دوره محمود احمدی نژاد است که نشانه روشنی از اینکه دولت وی از کجا آمده و ممکن است به سمت آن حرکت کند. اولویت واضح دیگر برای کسانی است که دارای سابقه رسمی یا وابستگی انتخابی به تشکیلات نظامی در ایران هستند، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی نخبه قدس آن (که مسئول عملیات برون مرزی است). کابینه رئیسی همچنین شامل چندین وزیر با سوابق مهندسی، اقتصاد و مدیریت است که از مولفه حل مشکلات تکنوکراتیک ریاست جمهوری وی صحبت می کند.

انقلابی گری عملگرا

با آگاهی از دو مورد از تفکر استراتژیک خمنی ، دکترین کل سیاست خارجی Raisi را می توان "انقلابیونیسم عملی" نامید زیرا این امر شامل هر دو تمایل چند جانبه و تجدید نظر گرایانه است. این سیاست خارجی به معنای تجدید نظر گرایانه انقلابی است که هدف آن مقاومت در برابر هژمونی ما و اخراج نیروهای دوم از منطقه (به ویژه از عراق) است. مؤلفه اصلی این جنبه انقلابی "مقاومت" است. RAISI حامی "محور مقاومت" است (Mohseni و Kalout 2017) که به دنبال سرپیچی از ژئوپولیتیک ایالات متحده و اسرائیل در منطقه است و "اقتصاد مقاومت" ایران را تأیید کرده است (صالحی-ایزاهایی 2021) به عنوان ابزاری برای از بین بردن تحرکات مابشرسیاست خارجی وی نیز عملی است به این معنا که از چند جانبه گرایی و دیپلماسی با همه بازیگران منطقه ای و جهانی (به جز اسرائیل) حمایت می کند. اگر ایران بخواهد JCPOA (قرارداد هسته ای ایران) را احیا کند و بخشی از یک معماری امنیتی منطقه ای باشد ، که برای آن به شدت از آن حمایت می کند ، چنین تخریب ضروری است.

آموزه کشمش انقلاب گرایی عملی به چگونگی نخبگان محافظه کار ایران - و به ویژه خامنه ای - جهان سیاست خارجی معاصر را نشان می دهد. به رهبر عالی ، واقعیت های معاصر "مرحله دوم" به طور خاص عبارتند از:

نشاط حرکات "مقاومت" اسلامی در منطقه ؛

افزایش قدرت ژئوپلیتیکی ایران ؛

عدم موفقیت سیاست های منطقه ای ایالات متحده ؛

بی اعتمادی ایرانی نسبت به ایالات متحده و نیاز به "دیپلماسی هوشمند" بر اساس "انعطاف پذیری قهرمانانه" (خوانده شده ، عمل گرایی) و حمایت از عدم حمایت از "آرمانهای انقلابی" (بخوانید ، انقلابیسم).

نیاز به "اقتصاد مقاومت" و "دیپلماسی اقتصادی" با "کشورهای دوستانه و همسایه" برای کنار گذاشتن تحریم های ایالات متحده ، که توسط محافظه کاران و اصلاح طلبان به طور یکسان به عنوان "تروریسم اقتصادی" تنظیم شده اند.

ضرورت ایران با توجه به ظهور قدرتهای آسیایی مانند چین و هند ، "به شرق نگاه می کند". وته

فوریت تمرکز بر غرب آسیا و ارائه یک معماری امنیتی چند جانبه که راه حل های منطقه ای را برای مشکلات منطقه ای ارائه می دهد.

این دیدگاه ها راهنمای رئیسی و دولت «مرحله دوم» اوست. سه نکته آخر به ویژه برای درک سیاست خارجی او چه در سطح اعتقادی و چه در سطح سیاست بسیار کلیدی است. خامنه ای از توجه نامتناسب روحانی به غرب انتقاد داشت. نادیده گرفتن توافق آمریکا در سال 2018 باعث شد خامنه‌ای در مضمون طولانی‌مدت خود مبنی بر «غیرقابل اعتماد» خواندن کلمات و امضاهای ایالات متحده احساس مسئولیت کند. بنابراین، او بر آن شد تا تمرکز هماهنگ تری را بر منطقه خود پیشنهاد کند و فرمان راهبردی «نگاه به شرق» را صادر کند که نتیجه آن سیاستی است که می توان آن را «محور ایران به سمت آسیا» نامید. این محور که اولویت اصلی سیاست خارجی رئیسی است، دارای ابعاد ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی است.

محور ژئوپلیتیک ایران به (غرب) آسیا

از زمان روی کار آمدن رئیسی، سه پویایی ژئوپلیتیکی بزرگ پدیدار شده است: بازپس گیری افغانستان توسط طالبان، شرکت ایران در مذاکرات دیپلماتیک با رقبای منطقه ای (عمدتاً عربستان سعودی) برای کاهش تنش های منطقه ای، و پیوستن این کشور به سازمان همکاری شانگهای (SCO). این سه مثال دکترین سیاست خارجی رئیسی در مورد «انقلاب‌گرایی عمل‌گرایانه» و پیگیری «چرخش ایران به (غرب) آسیا» را نشان می‌دهد.

محافظه کاران ایرانی هم آمریکا و هم طالبان را دشمنان تاریخی می دانند. طالبان دیپلمات های ایرانی را در سال 1998 قتل عام کردند و تقریباً جنگی تمام عیار بین دو کشور را به راه انداختند. با این حال، ایران (با اکراه) طالبان را در آغوش گرفته و "پیروزی" آنها بر ایالات متحده را جشن گرفته است. آنها طالبان را کوچکتر از دو شر می دانند، حتی اگر تحت نظارت این گروه اقلیت های شیعه در افغانستان بارها و بارها قتل عام شده اند. در انتظار پیروزی طالبان، ایران سال ها با رهبران آنها در تماس بود (درگاهی 2021). رئیسی در اولین سخنرانی خود در سازمان ملل متحد، «شکست» و «فرار» آمریکا از افغانستان را جشن گرفت و خاطرنشان کرد: «امروز آمریکا از عراق و افغانستان خارج نمی‌شود، بلکه بیرون رانده می‌شود» (رئیسی 2021). او استدلال کرد که پویایی های جدید فرصتی برای بازگرداندن "زندگی، صلح و امنیت" در منطقه است.

با این حال ، آغوش ایران از طالبان بسیار عملی تر از ایدئولوژیک است - به دلیل وزن شدید حقایق موجود در زمین. یعنی ، ایران نمی تواند هیچ کاری اساسی برای تغییر واقعیت در افغانستان و جلوگیری از پیروزی طالبان انجام دهد. علیرغم جشن "شکست" ایالات متحده ، پیروزی طالبان چالش های جدی را برای ایران در هر دو کوتاه مدت و طولانی به وجود می آورد. از جمله آنها می توان به تشدید مسئله افغانستان در ایران ، امنیت آب استانهای شمال شرقی ایران ، خشونت فرقه ای ناشی از بمباران اخیر مساجد شیعه افغان و یک دولت تحت حمایت پاکستان در افغانستان رسیدگی کرد.

یکی دیگر از روند مهم عملی و آسیا گرا که تحت مدیریت سلیقه به دست می آید ، ارتقاء دیپلماسی منطقه ای برای کاهش تنش با رقبای منطقه ای مانند عربستان سعودی است. نمایندگان عالی رتبه هر دو کشور برای سهولت در تنش های منطقه ای و بازگرداندن نمایندگان دیپلماتیک در خاک یکدیگر در بغداد ملاقات کرده اند. این مذاکرات قبلاً تحت دولت روحانی آغاز شد. هم ایران و هم عربستان سعودی گیر کرده اند و گزینه های خود را در سیاست های منطقه ای مربوطه خسته کرده اند: سعودی ها در یمن و ایرانیان هنگام صحبت در مورد توافق هسته ای. آنها هر دو امیدوارند که چنین مذاکرات بتواند به آنها کمک کند تا از دلهره های استراتژیک خود خارج شوند. روابط ایران-امیراتی نیز تجربه مهمی را تجربه کرده است ، که ریشه های آن نیز به سالهای روحانی باز می گردد.

ایران تحت رجی نیز به دلایل مختلف ژئوپلیتیکی از جمله امنیت مرزی ، پرونده افغانستان ، همکاری های نظامی و اطلاعاتی و تمرینات مشترک نظامی ، پاکستان را در اختیار پاکستان قرار داده است. پاکستان قبلاً در اردوگاه عربستان سعودی و عامه ، که مطمئناً ضد ایرانی بود ، محکم بود. جدا از مشترکات فرهنگی و نگرانی های مشترک امنیتی معاصر ، ایران و پاکستان به طور پیوسته از طریق چین به یکدیگر نزدیک می شوند - مهمترین شریک زندگی برای هر دو کشور. در این میان ، ایران همچنین به دلایل ژئوپلیتیکی (به عنوان مثال پرونده افغانستان) و هم به دلایل ژئوکنویستی (به عنوان مثال راهرو بین المللی حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب ، INSTC) با هند هم تراز می کند.

با این حال ، ملموس ترین تجلی محوری ایران به آسیا تحت کشو ، هنگامی رخ داد که عضویت کشورش در SCO در سپتامبر 2021 به تصویب رسید. SCO سازمانی است که به بهترین وجه به عنوان یک مجمع گفتگوی برای امور امنیتی در آسیا مورد توجه قرار می گیرد. در حال حاضر ، پرونده افغانستان مهمترین نگرانی امنیتی در بین کشورهای عضو SCO است. عضویت در ایران ، مدت زمان طولانی ، احتمالاً توسط اعضای دیگر (به ویژه چین) برای مقابله با اوضاع افغانستان مورد توجه قرار گرفت. این احتمالاً توسط چین در برابر تنش های Sino - ایالات متحده نیز تحت فشار قرار گرفته است. اصل سیاست خارجی چین از "مردم آسیا برای حمایت از امنیت آسیا" بیان سازمانی خود را در SCO می یابد ، آموزه ای که محافظه کاران ایرانی نیز از صمیم قلب در آغوش می گیرند. عضویت در SCO مزایای طولانی مدت برای ایران دارد زیرا این کشور به طور رسمی این کشور را به یک همبستگی مشروع در همه امور امنیت آسیا ، به ویژه در مرکز ، جنوب و غرب آسیا تبدیل می کند. هرچه جدا شدن سینو و ما عمیق تر باشد ، SCO برای امنیت آسیا مهمتر می شود - و از این رو اهمیت بیشتری به عضویت ایران در این سازمان می پردازد. این مشروعیت بین المللی ، قدرت نرم و توانایی شبکه در آسیا را به ارمغان می آورد ، که همه این موارد به طور بالقوه می توانند به مزایای اقتصادی تبدیل شوند. چنین دستاوردهایی عمدتا طولانی مدت است. بلافاصله ، این باعث می شود که ایران از پاسخ بین المللی به اوضاع فوری امنیتی در افغانستان باشد.

با توجه به سه نمونه فوق ، محور ژئوپلیتیکی ایران به (غرب) آسیا یک روند غیرقابل توصیف تحت کشش است. این یکی از افراد با عمل گرایی در تلاش های منطقه ای ایران و عضویت در SCO کشور و همچنین انقلابیون در خواست و تلاش خود برای اخراج ایالات متحده از منطقه آگاه است. در انتقال از دولت روحانی به رجی ، بنابراین تغییر روشنی وجود داشته است. در حالی که روحانی بر دیپلماسی با قدرتهای غربی تأکید کرد ، ریلی در حال تصمیم گیری برای دیپلماسی با قدرتهای (غرب) آسیایی است. ریلی قصد دارد تا قرارداد هسته ای را احیا کند ، اما برخلاف روحانی ، نه به عنوان اولویت اصلی وی. دومی به چین ، پاکستان ، روسیه و موارد مشابه از ضرورت استراتژیک نزدیک شد. کشوری از اراده استراتژیک خود به سمت آنها روی آورده است. جای تعجب نیست که وزیر امور خارجه جدید حسین امیر-ابدلهیان خواستار "پرش بزرگ" در روابط روسیه و ایران شد. حتی از نظر وزیران خارجی این محوری واضح است: در حالی که زاریف به زبان انگلیسی تحصیل کرده و مسلط بود ، امیر-آبدلهیان یک عربی تحصیل کرده داخلی و یک "کامنیست کاملاً پرشور" (هاشم 2021) است-کسی که اولویت (غرب) آسیایی است. امور و پشتیبانی از "محور مقاومت" در "جنگ نامتقارن" (Forough 2021b) علیه ایالات متحده و متحدین آن. اولین توییت وی به عنوان وزیر امور خارجه ، در واقع ، به دستورالعمل های Khamenei در مورد "دیپلماسی هوشمند" و اولویت بندی (غرب) آسیا اشاره کرد. در خارج از آسیا ، کشوری قرار است به عنوان مثال ، تأثیر ایران در آفریقا و قاره آمریکا را افزایش دهد ، به عنوان مثال ، از طریق تحکیم بیشتر روابط استراتژیک دو جانبه با ونزوئلا. در صورتی که چپ برزیلی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2022 بازگردد ، در مورد برزیل نیز اتفاق می افتد.

محوری ژئوئن اقتصادی ایرانی به (یورو) آسیا

محوری ایران به آسیا محدود به ژئوپلیتیک نیست. این اتفاق نیز از نظر ژئوئن اقتصادی اتفاق می افتد. تجزیه و تحلیل امور خارجه ایران اغلب در تمرکز خود بر ژئوپلیتیک یک طرفه است. ژئوشی اقتصاد ایرانی به همان اندازه مهم است اما غالباً نادیده گرفته می شود زیرا فرآیندهای مرتبط تمایل به کند شدن و طولانی مدت دارند ، گاهی اوقات دهه ها می گذرد. اولویت های جغرافیایی ایرانی تحت کشش توسط دو فرآیند تعریف می شود: یکی واکنشی ، دیگری پیشرو. از طرف واکنشی ، کشوری قصد دارد الگوی اقتصاد مقاومت را برای دور زدن تحریم های یک جانبه ایالات متحده تقویت کند. از طرف فعال ، ما شاهد توسعه بیشتر "استراتژی اتصال ایران" (ICS) (Forough 2021a) هستیم ، که قصد دارد قلمرو جغرافیایی این کشور را به عنوان مهم ، مرکزی یا ضروری برای ابتکارات مختلف ژئوشینومی و راهروهای ناشی از سرچشمه می گیرد.(یورو) آسیا. در هر دو ژئوسونومیک واکنشی و فعال ، ایران به آسیا (یورو) محور است.

اقتصاد مقاومت یک مفهوم ژئوکنومی است که برای اولین بار توسط خمنی در دوره احمدی نژاد معرفی شد ، به عنوان یک استراتژی برای مقابله با تحریم ها. در اولین سخنرانی خود در سازمان ملل متحد ، ریزی تحریم ها را "روش جدید جنگ ایالات متحده" خواند. اگر این اقدامات به عنوان یک عمل جنگ درک شود ، اقتصاد مقاومت به روشی برای صحبت کردن ، اقتصاد جنگ ایران است. تحریم های یک جانبه ایالات متحده در سال 2018 - آمیخته با سوء مدیریت اقتصادی و فساد اقتصادی داخلی - ضربات شدیدی را به اقتصاد ایران وارد کرده است. Raisi اقتصاد پیمانکاری را به ارث برد و با چالش های جدی روبرو شد ، مانند افزایش بیکاری ، طبقه متوسط کوچک ، یک مارپیچ تورمی ، یک بخش بانکی تحریم شده ، پرواز سرمایه ، تخلیه مغزی ، فساد نولیبرال و محلی ، خواستار اجاره و غارتگریمنابع ملیبهبود اقتصادی سنگ بنای مبارزات انتخاباتی ریزی بود.

ترویج الگوی اقتصاد مقاومت در حالی که قبلاً به عنوان رئیس سیستم قضایی خدمت می کرد ، رجی همچنان به عنوان رئیس جمهور این کار را انجام می داد. در داخل کشور ، اقتصاد مقاومت مستلزم افزایش اعتماد به نفس ایران ، ظرفیت سازی ، حمایت از صنایع داخلی و تولید در برابر رقابت خارجی ، تولید داخلی کالاهای اساسی مانند مواد غذایی و دارویی ، تولید ذخایر استراتژیک برای چنین مواردی و ایجاد اقتصاد ایران از هیدروکربن ها است. در سطح بین المللی ، این به معنای استفاده از بازیگران دوستانه (و فرصت طلب) دولت و غیر دولتی برای دور زدن تحریم ها ، به عنوان مثال ، تجارت منابع هیدروکربن ایران برای واردات کالاهای اساسی و فن آوری های پیشرفته یا برای دستیابی به ارزهای خارجی است.

برای پیگیری الگوی اقتصاد مقاومت ، جغرافیای اقتصادی ایران در حال حاضر مجدداً تنظیم می شود. در حالی که میانه روهای ایرانی تحت روحانی امیدوار بودند که با توافق هسته ای آنها بتوانند اقتصاد را در تمام جهات جغرافیایی تغییر دهند و به ویژه در غرب ، مدل اقتصاد مقاومت کشوری مطمئناً به معنای تکیه بر شرکای منطقه ای مانند عراق و ترکیه و همچنین یورو خواهد بود (یورو (یورو)) بازیگران آسیایی مانند چین و روسیه. به عنوان مثال ، نفت ایران به مکانهایی مانند مالزی یا عمان می رود ، به عنوان نفت غیر ایرانی مجدداً مورد استفاده قرار می گیرد و سپس راهی چین می شود. دومی برای الگوی اقتصاد مقاومت واکنش پذیر ایران و همچنین مهمترین بازیگر (F) برای IC های پیشرو فوق الذکر ، زندگی بوده است.

در حالی که اقتصاد مقاومت یک حرکت ژئوئوسیتیک کوتاه مدت تا میان مدت (انتقالی) به دور از غرب به سمت آسیا است ، ICS یک چشم انداز ژئوکنومیک طولانی مدت برای تبدیل شدن به ایران به قطب بین مناطق مختلف جهان است. از دهه 1980 نخبگان ایرانی کشور خود را به عنوان یک "پل" ژئوئن اقتصادی یا "پیوند" بین "شرق" و "غرب" قرار داده اند ، و خواستار احیای جغرافیای جاده ابریشم به عنوان اولویت ژئوئوسوندی ، به عنوان مثال ، در روابط ایران با ایران هستند. پاکستان ، ترکیه و کشورهای آسیای میانه (کوردیر 1996). گفتمان جاده ابریشم در ایران با معرفی ابتکار کمربند و جاده چینی (BRI) (Forough 2018) که به طور غیر رسمی در ایران (و جاهای دیگر) به عنوان "جاده ابریشم جدید چینی" شناخته شده است ، باعث افزایش رسمی شد. ایران نقش اساسی در کریدور "آسیای میانه و غرب آسیا" بری دارد. این امر خودپنداره ایران را به عنوان "پیوند" بین شرق و غرب تقویت کرده است.

به این بعد شرق و غربی از تخیل ژئوئوسویک ایرانی ، یک شمال جدید در 20 سال گذشته نیز اضافه شده است ، به طور خاص در چارچوب INSTC - شامل ایران ، هند ، عمان ، روسیه و چند بازیگر آسیای میانه. سرمایه گذاری های هند در بندر چاباهار (که لحظه به لحظه از تحریم های دولت دونالد ترامپ معاف بودند) در این زمینه تحقق یافت. ایران برای هند ضروری است ، زیرا دومی هیچ مسیر دسترسی قابل استفاده دیگری به ماسه (یورو) آسیا ندارد. همین مسئله در مورد کشورهای بدون محاصره آسیای میانه ، که ایران را برای تمایل آنها برای رسیدن به آبهای بین المللی - یعنی از طریق خلیج فارس - بسیار مهم می داند ، می داند. توافق نامه Ashgabat در سال 2011 در برابر این زمینه امضا شد و اکنون کاملاً با INSTC هماهنگ است. ایران همچنین با ابتکار عمل جغرافیایی روسیه "اتحادیه اقتصادی اوراسیا" توافق نامه تجاری ترجیحی امضا کرده است. اخیراً ، در نوامبر 2021 ، ریزی ایران را به عنوان راهرو رسمی ترانزیت زمین بین امارات متحده عربی و ترکیه قرار داد. بنابراین نخبگان ایرانی در تلاشند تا کشور خود را به عنوان "چهارراه" ژئوشی اقتصادی (پیشرو 2021a) بازسازی کنند. در حالی که شعار ژئوپلیتیک انقلاب در سال 1979 "نه غرب و نه شرق" بود ، ایران از آن زمان به طور ژئونومی قصد داشت در همه جهات در سطح جهان شلیک کند: شرق - غرب و شمال - جنوب.

برای تحقق رویای "چهارراه" ، ایران در حال نوسازی زیرساخت های خود در اواخر (عمدتا با کمک چینی) است. از بین تمام جهت های ژئوسونومیک و شرکای بالقوه ای که ایران به دنبال آن است ، چین مهمترین بوده است - که به دلایل ژئوکنومی و ژئوپلیتیکی در سالهای اخیر یک زندگی را نشان می دهد. از نظر ژئوئین ، چین در حال حاضر نیرومندترین بازیگر در سراسر جهان است. BRI آن حدود 140 کشور را لمس می کند ، بنابراین جغرافیای اقتصادی جهانی و پویایی امنیت و درگیری را دوباره تنظیم می کند (Forough 2019). ایران ظهور چین را پذیرفته است. از نظر ژئوپولیتیک ، تحریم های غربی ایران را وادار کرده است تا به چین و بازیگرانی مانند هند و روسیه نزدیک شود. پس از اجرای تحریم های دولت ترامپ در سال 2018 ، ایران "پیمان 25 ساله" استراتژیک جامع را با چین امضا کرد و با عروسی آن به طور عملی به کشور آسیای شرقی ، آینده ژئونومیک خود را مهر و موم کرد. مانند گذشته ، چین بزرگترین برنده سیاست های غربی نسبت به ایران بوده است.

هم اقتصاد مقاومت و هم ICS مدت زمان طولانی برمی گردد. اولی از سالهای احمدی نژاد و دومی از دهه 1980 بیرون آمد. کشویی قرار است نه تنها این سیاست ها را ادامه دهد بلکه با توجه به واقعیت های امروز ، آنها را تسریع می کند. او هر دو استراتژی را به سمت (یورو) آسیا - به ویژه چین - و به دور از غرب تنظیم می کند. او حتی مایل است با نمایش نیروی نظامی چنین منافع ژئوئوسوندی را حمایت کند: به عنوان مثال ، تنش های مربوط به اتصال جاده (به ارمنستان) که در اکتبر گذشته به دریل های نظامی ایران در مرز این کشور با آذربایجان ترجمه شده است. روابط ایران و هند در عین حال در اوج خود نیست. کشور آسیای جنوبی خود را به اثبات رسانده و یا قادر به دفاع از تحریم های یک جانبه ایالات متحده نیست ، واقعیتی که چشم اندازهای ژئوئن اقتصادی چین را تقویت می کند و نقش هند را در INTC و حضور کلی ژئونومیک آن در مقابل (یورو) به عنوان (EUR) زمین های آسیایی نشان نمی دهد. بشربا ممانعت از هرگونه تغییر تحول آمیز ، چین (تا کنون) و روسیه مهمترین شرکا و برندگان جغرافیایی های ایرانی تحت کشش خواهند بود. در سطح منطقه ای ، جغرافیای اقتصادی ایران به طور فزاینده ای به سمت کشورهایی مانند عراق ، عمان ، ترکیه و امارات متحده عربی گرایش خواهد یافت.

نحوه مذاکره و برخورد با یک ایران به رهبری Raisi

به نظر می رسد با ریاست جمهوری کشو ، به یک لحظه تاریخی رسیده است. خیلی در معرض خطر است: آینده JCPOA و عدم تکثیر ؛رنج بی حد و حصر مردم ایران (نه نخبگان) به دلیل تحریم های ایالات متحده و همچنین سوء مدیریت و فساد داخلی. کاندیدای بالقوه (RAISI) برای مقام عالی رهبر در ایران پس از khamenei. امنیت و استقلال اقتصادی اروپا ؛و ، توانایی ایالات متحده (در) از غرب آسیا برای تمرکز بر آسیای شرقی و هند و اقیانوسیه. پیامدهای سیاست در اینجا متعدد و عمیق است.

اول چیزها اول: سیاست گذاران ایالات متحده و اروپایی باید با این واقعیت روبرو شوند که آنها تا حدودی مسئول ظهور کشو و ادغام محافظه کارانه در ایران و همچنین مذاکرات متوقف شده هسته ای هستند. آمریكا كه در JCPOA در حال انجام است ، عملاً آن را كاهش داد. میانه روا در ایران پس از هشت سال درگیری با غرب و کاملاً پیروی از این معامله ، چیزی برای نوشتن خانه نداشتند. اروپایی ها نتوانستند استقلال کافی را برای خنثی کردن تحریم های ایالات متحده نشان دهند و به ایران یک بسته اقتصادی معنی دار ارائه دهند. حتی پس از عقب نشینی ایالات متحده از این توافق ، ایران هنوز دو سال از آن پیروی کرد - منتظر دولت ترامپ بود. رئیس جمهور جو بایدن با عدم حذف تحریم ها ، سیاست حداکثر فشار ترامپ علیه ایران را ادامه داده است. به طور خلاصه ، ایران نمی تواند متهم شود که دیپلماسی با غرب را امتحان نکرده و از این معامله پیروی نمی کند. در همین حال ، بایدن در صورت عدم موفقیت دیپلماسی ، ایران را با "گزینه های دیگر" تهدید می کند. چنین تهدیدهایی هرگز برای نخبگان ایران قانع کننده نبوده است ، به ویژه اکنون که از نظر ژئوپولیتیک اطمینان بیشتری از همیشه دارند.

به طور گسترده ، دو گزینه برای سیاست گذاران غربی در دسترس است: یعنی فشار دادن ایران در مقابل گرایش های انقلابی و ساختن عمل گرایی ایران از طریق ترتیبات اقتصادی چند جانبه. اگر این کشور از طریق تحریم ها یا تهدیدهای نظامی و اتحاد بیشتر تحت فشار قرار گیرد ، بیشتر اخلاق انقلابی بی نظیر آن به وجود می آید. این امر به بی ثباتی منطقه ای بیشتر و تشدید جنگ نامتقارن ایرانی علیه ایالات متحده و متحدین منطقه ای آن تبدیل می شود. هر دو جمعیت داخلی ایرانی و منطقه ای (نه نخبگان) همچنان قربانیان این تنش های افزایش یافته خواهند بود. این رویکرد از نظر رنج انسان ، پیچیدگی ژئوپلیتیکی ، زمان و منابع بسیار پر هزینه خواهد بود ، که غرب (به ویژه ایالات متحده) قبلاً در خاورمیانه وسیع بیش از حد هدر داده است. تحت فشار به شدت ، این ممکن است به معنای رویارویی بالقوه نظامی بین ایالات متحده و ایران باشد - که فقط باعث می شود دومی بخواهد کاملاً هسته ای برود. این فاجعه را برای ثبات منطقه ای و جهانی نشان می دهد ، به ذکر پیمان عدم تکثیر نیست.

گزینه کم هزینه تر برای همه طرفین این است که از تمایلات عملی و چند جانبه کشوری استفاده کنند. مشوق های مالی باید راه پیش رو باشد. این به معنای حذف تحریم های اقتصادی و بانکی علیه ایران از طریق یک ترتیب چند جانبه (یا با احیای JCPOA یا تدوین چیزی شبیه به آن) و تبدیل شدن کشور به بخشی از اقتصاد جهانی - چیزی است که آن را به شدت آرزو می کند. وقتی صحبت از ایران می شود ، همه بازیگران درگیر به فضای تنفسی نیاز دارند. ایران به تحریم هایی نیاز دارد که به همان اندازه که جهان نیاز به منع گسترش سلاح ها دارد ، حذف می شود. منطقه نیز به ثبات احتیاج دارد. کشوری با چالش های عظیمی روبرو است: مشکلات اقتصادی ، همه گیر Covid-19 ، بحران های زیست محیطی بی شماری که گاهی اوقات به بی ثباتی اجتماعی و سیاسی و فساد گسترده در خانه تبدیل می شود. اقتصاد مقاومت برای بقای سیستمیک مقاومت می کند اما برای رشد اقتصادی نیست. فشارهای بین المللی نیز وجود دارد. به عنوان مثال ، بدون ترتیب چند جانبه برای حذف تحریم ها ، ICS (از جمله پیمان 25 ساله با چین) به هیچ وجه معنی دار نیست.

در مورد ایالات متحده ، یک ترتیب چند جانبه - بر اساس احیای JCPOA و حذف تحریم ها - به سیاست گذاران خود فضای تنفس خود را می دهد. ایالات متحده باید پرونده هسته ای ایران را تسویه کند قبل از آنکه بتواند توجه بی جان خود را به محوری خود به آسیا جلب کند ، همانطور که علیه چین در هند و اقیانوس آرام انجام شده است. در صورت عدم وجود JCPOA عملکردی ، برنامه B برای ایران وجود ندارد. هر دو نخبگان ایرانی و ایالات متحده با اطمینان می دانند که کشور آمریکای شمالی می تواند یک رویارویی بزرگ نظامی دیگر را در منطقه ای داشته باشد که دیگر برای منافع آن ضروری نیست. سایر بازیگران طرفدار چند جانبه گرایی هستند. در مورد چین ، هند و روسیه ، آنها از یک ایران غیرقابل تحمل به خاطر منافع ژئوئوسیتیک بلند مدت خود سود می برند. عراق ، پاکستان ، ترکیه و امارات متحده عربی و همچنین بسیاری از بازیگران منطقه ای دیگر ، از نظر اقتصادی از ایران که در تجارت آزاد است-بر خلاف یک وضعیت امنیتی آزاد-از نظر اقتصادی سود می برد.

اتحادیه اروپا همچنین از چنین چند جانبه گرایی بسیار سود خواهد برد. پس از بازگرداندن تحریم ها به هزینه منافع اقتصادی و امنیتی اروپا ، ناموفق بود تا JCPOA را زنده نگه دارد. از نظر ژئوپولیتیک ، یک ترتیب چند جانبه با ایران ثبات بیشتری را در محله فوری اتحادیه اروپا به ارمغان می آورد. از نظر اقتصادی ، این شرکت های اروپایی معاملات سودآور را به ارمغان می آورد-همانطور که توسط پویایی Post-JCPOA (2016-2018) مشهود است. از نظر ژئوکنومیک ، ICS همیشه بازار اتحادیه اروپا را به عنوان مرکز اصلی ثقل در خیالی "چهارراه" خود قاب بندی کرده است.

برای اروپایی ها ، ایران همچنین زمینه آزمایش را برای ایده استقلال استراتژیک فراهم می کند. این استقلال برای اتحادیه اروپا نه تنها با پرونده ایران ضروری است بلکه به طور مستقل در دنیایی که قلمرو فراتر از اقیانوس اطلس به عنوان مرکز جدید عمل جهانی به سمت هند و اقیانوس آرام راه پیدا کرده است ، نیز به طور مستقل عمل می کند. بایدن ممکن است به خوبی تحریم های دوره ترامپ را در آینده حفظ کند. رئیس جمهور بعدی ایالات متحده می تواند حداقل ترامپ یا چهره ای از همان ilk باشد ، بنابراین کسی که ممکن است هرگونه معامله با ایران را افزایش دهد. اگر اتحادیه اروپا بتواند یک جایگزین جدی اقتصادی به طور مستقل از ایالات متحده ارائه دهد ، گفتمان رسمی ایران نشان می دهد که این کشور می تواند متقاعد شود که به JCPOA برگردد و از آن پیروی کند.

چگونه می توان با توجه به وضعیت فعلی در مورد روند مذاکره پیش رفت؟این مهم است که بدانیم ایران تحت رجی برای معامله آماده است ، اما به هیچ وجه نیست. این کشور در حالی که از مشکلات اساسی رنج می برد ، در دو دهه گذشته قدرت ژئوپلیتیکی قابل توجهی در منطقه به دست آورده است ، که آماده است تا از طریق مذاکره و ترجمه به یک معماری امنیتی منطقه ای ، امداد اقتصادی ، شناخت اقتصادی ، به رسمیت شناختن به عنوان یک قدرت منطقه ای ، وعضو محترم اقتصاد جهانی. این کشور در حال حاضر با رقبای منطقه ای برای ساختن چنین معماری به دیپلماسی چند جانبه مشغول است. نیازی به مذاکره در مورد مسئله هسته ای به همراه مسائل منطقه ای نیست و موشک ها همه را در یک بسته زیر سوال می برند (NASR و Mousavian 2021). ریلی ، به دنبال خامنه ای ، مخلوط کردن پرونده هسته ای با سایر مسائل منطقه ای "سم کشنده" را در نظر می گیرد. فکر کردن که کل سیاست خارجی ایران را می توان در یک معامله به آن پرداخته است ، سوء تفاهم و دست کم گرفتن پویایی و جاه طلبی های کشور است.

اولویت اصلی باید احیای JCPOA و حذف تحریم ها باشد ، به طوری که سایر ترتیبات چند جانبه بالقوه را می توان در نظر گرفت که نگرانی های مربوط به غیر هسته ای را در مورد ایران به وجود آورد. در چنین مذاکرات ، هویج به طور معمول فواید اقتصادی است در حالی که چوب ها تهدیدات امنیتی یا مجازات های بیشتری هستند. با ایران بهتر است هم هویج و هم در مورد مسائل اقتصادی بسازید. تهدیدهای امنیتی قبلاً علیه کشور کار نکرده اند و این بار هم در این مرحله نخواهد بود. مشوق های اقتصادی به اندازه کافی خسته کننده است تا ایران بتواند آن را به مصالحه برساند. به همان اندازه مهم است که توجه به غرور و افتخار قوی ملی مذاکره کنندگان ایرانی را بپردازید ، به دلیل JCPOA بدخلقی ، به شدت صدمه دیده است. اضافه کردن تهدیدهای امنیتی به مخلوط مانند اضافه کردن توهین به آسیب است. پس از آن ، حفظ مذاکرات با حوزه های هسته ای و اقتصادی ، در نهایت بهترین راه پیش رو است.< SPAN> اولویت اصلی باید احیای JCPOA و حذف تحریم ها باشد ، به طوری که سایر ترتیبات چند جانبه بالقوه را می توان در نظر گرفت که نگرانی های غیر هسته ای را در مورد ایران به وجود آورد. در چنین مذاکرات ، هویج به طور معمول فواید اقتصادی است در حالی که چوب ها تهدیدات امنیتی یا مجازات های بیشتری هستند. با ایران بهتر است هم هویج و هم در مورد مسائل اقتصادی بسازید. تهدیدهای امنیتی قبلاً علیه کشور کار نکرده اند و این بار هم در این مرحله نخواهد بود. مشوق های اقتصادی به اندازه کافی خسته کننده است تا ایران بتواند آن را به مصالحه برساند. به همان اندازه مهم است که توجه به غرور و افتخار قوی ملی مذاکره کنندگان ایرانی را بپردازید ، به دلیل JCPOA بدخلقی ، به شدت صدمه دیده است. اضافه کردن تهدیدهای امنیتی به مخلوط مانند اضافه کردن توهین به آسیب است. پس نگه داشتن مذاکرات با حوزه های هسته ای و اقتصادی ، در نهایت بهترین راه پیش رو است. اولویت اصلی باید احیای JCPOA و حذف تحریم ها باشد ، به گونه ای که سایر ترتیبات چند جانبه بالقوه را می توان در نظر گرفت که می تواند در مورد غیر هسته ای باشدنگرانی در مورد ایران. در چنین مذاکرات ، هویج به طور معمول فواید اقتصادی است در حالی که چوب ها تهدیدات امنیتی یا مجازات های بیشتری هستند. با ایران بهتر است هم هویج و هم در مورد مسائل اقتصادی بسازید. تهدیدهای امنیتی قبلاً علیه کشور کار نکرده اند و این بار هم در این مرحله نخواهد بود. مشوق های اقتصادی به اندازه کافی خسته کننده است تا ایران بتواند آن را به مصالحه برساند. به همان اندازه مهم است که توجه به غرور و افتخار قوی ملی مذاکره کنندگان ایرانی را بپردازید ، به دلیل JCPOA بدخلقی ، به شدت صدمه دیده است. اضافه کردن تهدیدهای امنیتی به مخلوط مانند اضافه کردن توهین به آسیب است. پس از آن ، حفظ مذاکرات با حوزه های هسته ای و اقتصادی ، در نهایت بهترین راه پیش رو است.

مدرسه ی فارکس...
ما را در سایت مدرسه ی فارکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ارسلان فرهادی بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1402 ساعت: 20:56